آيت الله حائري شيرازي
بهاي عزت و استقلال
کودک يتيمي را فرض کنيد که مادرش او را با رختشويي بزرگ ميکند. بچه پايش است، اما نان رختشويي مادرش را ميخورد. زني بدکارهاي را هم فرض کنيد که آپارتمان، اتومبيل، نوکر، قاليهاي گرانقيمت و تزيينات و تجملات فراوان دارد و بچهاش را هم با اتومبيل اينطرف و آنطرف ميبرد. بچ? زني که رختشويي ميکند به خان? آن زن بدکاره ميرود و ميبيند که آنجا نان و غذا و همهچيز دارند. به مادرش ميگويد: «آنها همهچيز دارند و تو هيچ نداري. بچ? آنها با اتومبيل بيرون ميرود؛ من کفش هم ندارم!» مادر چه ميگويد؟ ميگويد: «هميني را هم که دارم خوب است؛ اين نانِ حلال براي توست؛ نان عزت و پاکي است. آن بچهاي که ديدي، مادرش بدکاره است و خودش را ميفروشد و درآمدش را به بچهها ميدهد».
وقتي به مکه ميرويد و برميگرديد، ميگوييد: «بازارش آنطور بود؛ آبونان و غذايش آنطور بود؛ همهچيزش ارزان بود؛ در بازارش همهچيز پيدا ميشد؛ اما در کشور خودمان صف داريم، مشکل داريم، قيمتها گران است و…». اگر برويم به رهبر انقلاب بگوييم که وضع آنجا آنطور بود، آيا مثل بچ? آن رختشو نيست که به مادرش گفت: «مادر، خانه فلاني چقدر دلباز بود»؟! بله، ما صف داريم، مشکل و فشار و زحمت داريم، شهيد دادن و تشييع جنازه داريم؛ اما ناموسفروشي و عزتفروشي نداريم.
@haerishirazi
درباره این سایت